میزان خودكفایی یا سهم منابع داخلی در تامین نیازهای غذایی مصرفی یكی از شاخصهای مهم سنجش كمی عرضه غذا در هر كشور است. به دلیل تنوع اقلیمی، مزیت و قابلیتهای بهرهبرداری از منابع، تنها تعداد محدودی از كشورهای جهان را میتوان یافت كه تقریبا در تامین تمام نیازهای مصرفی مواد غذایی خودكفا بوده یا عادتهای غذایی را با امكانات تولیدی داخل، كاملا منطبق كرده باشند. با این حال سعی كشورها بر این است كه در تامین مواد غذایی مهم در حد شكنندگی قرار نگیرند و سهم قابل قبولی از آن را با تكیه بر تولیدات داخلی برای خود حفظ كنند. بر همین اساس كشاورزی در ایران اگرچه هنوز یكی از پایه های اتكای اقتصادی است اما همواره با چالشهای متعددی روبهرو است كه یكی از این چالش ها تغییر رویكردها نسبت به كشاورزی با كلیدواژه خودكفایی است. در همین راستا سراغ عباس كشاورز كه یكی از ایدهپردازان تدوین برنامه اقتصاد مقاومتی در بخش كشاورزی است، رفتیم تا اطلاعات بیشتری نسبت به آینده ترسیم شده برای كشاورزی كسب كنیم. او در گفتوگو با مدیران و روسا تاكید دارد كه تا سال 92 بخش عمده ای از توان امنیت غذایی كشور تحلیل رفته بود و اكنون با تدوین برنامه های اقتصاد مقاومتی محصولمحور، شاهد بهبود در این حوزه هستیم.
سه چالش بزرگ کشاورزی
در ابتدا خواهش میکنم کلمه خودکفایی را به کار نبرید. ما وضعیت آب و کشاورزی کشور را بررسی و چارچوبی را برای توسعه کشاورزی در آینده تهیه کردیم. آسیبشناسی ما نشان داد با سه چالش بزرگ مواجه هستیم. اول اینکه کشاورزی از نظر تامین امنیت غذایی وضعیت بسیار بدی دارد. مورد دوم مشکل آب است که همه از آن اطلاع دارند. آبهای سطحی و زیرزمینی در وضعیت بحرانی هستند و محیطهای طبیعی مثل دریاچه ارومیه و تالابهای سراسر کشور دچار بیآبی هستند. البته من به آن به چشم چالش نگاه میکنم، چون وقتی لفظ بحران را بهکار میبریم به این معنی است که دیگر نمیتوانیم کاری برای حل شدن آن انجام بدهیم. سومین مورد بههمریختگی و ناپایداری کشاورزی کشور بود. ناپایداری یعنی استمرار تولید محصول زیر سوال است. این سه چالش بزرگ کشاورزی کشور است. برای رفع این چالشها یک جامعه بزرگ باید با اندیشه و اراده و مستمر بیش از یک دهه کار کند. هرکدام از این چالشها میتواند کشاورزی را فلج کند. طرحهای اقتصاد مقاومتی حول محور تقویت خوداتکایی و امنیت غذایی شروع شد.
ما در تحقیقات خود متوجه شدیم در یک دهه گذشته چند اتفاق مهم افتاده است. اول اینکه سطح زیر کشت گندم و جو آبی به 60 درصد رسیده بود که از نظر علمی نباید بیشتر از 45 درصد باشد. این اولین گره کشاورزی است؛ چون سیاست ما بهمنظور پایداری، کاهش کشت گندم است. همینطور متوجه شدیم سطح زیر کشت بعضی محصولات سقوط کرده بود. از دانههای روغنی خبری نبود و چغندر از 180 هزار هکتار به 100 هزار هکتار رسیده بود. پنبه نیز با افول روبهرو شده بود. ممکن است کسی بگوید قیمت 500 هزار تن شکر رقم زیادی نیست و در حدود 300 میلیون دلار میشود اما صرفا مبلغ مهم نیست و مساحت زیر کشت در پایداری کشاورزی اهمیت دارد. بعضی از علفهای هرز گندم با هیچ علفکشی از بین نمیرفتند و پاخوره در زمینهای زیر کشت گندم بیداد میکند. این نتایج به ما نشان داد برای تضمین پایداری کشاورزی باید برنامه تناوب، محصولات و مساحتها را اصلاح کنیم.
بعد از آن به چالش آب رسیدیم. آب مهمترین چالش کشاورزی است و خوشبختانه امروز همه آن را قبول کردهاند، بهطوری که برنامه ششم توسعه نیز با محوریت آب تدوین شده است. بندی در برنامه ششم توسعه وجود دارد مبنی بر اینکه باید 11 میلیارد مترمکعب از مصرف آب کشاورزی کم شود که این طرح پیشنهاد من بود. علیالقاعده کسی که در بخش کشاورزی مسئولیت دارد نباید این پیشنهاد را بدهد اما واقعیت این است که پایداری کشور منوط به پایداری آب است. با ادامه مصرف بیرویه آب و خشک شدن آبها، مهاجرت و حاشیهنشینی کشاورزان نه فقط کشاورزی بلکه کشور آسیب میبیند و در جامعه مشکلاتی ایجاد میشود که هزینه آن صدها برابر بیشتر است.
ما با در کنار هم قرار دادن این سه چالش بزرگ استراتژی جدیدی برای کشاورزی تعریف کردیم. در استراتژی جدید چند مورد مهم و راهبردی وجود دارد که در ادامه به آنها اشاره میکنم. کشاورزی در کشور دیگر امکان توسعه کمی ندارد. هیچ مقطعی این حرف از وزارت جهاد کشاورزی بیرون نیامده بود. باوجود اینکه طرح 550 هزار هکتاری خوزستان را از محل صندوق توسعه ملی و مساعدت و عنایت مقام معظم رهبری، طرح 146هزار هکتاری آبهای مرزی غرب کشور و طرح زابل را داریم، اما برآورد من این است که زمین کشاورزی کشور اصلا قابل افزایش نیست و حتی ممکن است کاهش هم پیدا کند. مورد بعدی این است که مساحت زیر کشت برخی محصولات به دلیل پایداری کشاورزی باید اصلاح شود. مساحت زیر کشت گندم باید بهشدت کاهش پیدا کند. در سه سال گذشته بهطور متوسط سالی 8 درصد سطح زیر کشت گندم را کم کردهایم. سومین استراتژی تغییر رویه و رفتار کشاورز با آب است که باید بهصورت بنیادی عوض شود. تولید برنج بهعنوان یکی از پرمصرفترین محصولات کشاورزی به غیر از گیلان و مازندران نباید حمایت شود.
رفتارهای زراعی کشور باید عوض شود. ما باید ظرف کمتر از 5 سال امکانات و تکنولوژی فراهم کنیم تا غیر از گندم، جو و سیبزمینی بقیه محصولات را بهجای دانهای بهصورت نشا بکاریم. کاشت نشا بین 30 تا 35 درصد مصرف آب را کاهش میدهد. این استراتژی فواید بسیاری را به همراه داشته است. عملکرد چغندر نشا از 110 تن در هر هکتار کمتر نیست در حالیکه این رقم برای چغندر بذری 55 تن در هر هکتار است. استراتژی دیگر این است که به وزارتخانه اعلام کردیم کشت صیفیها و سبزیها باید داخل گلخانه انجام شود. با این روش مصرف آب به یکچهارم میرسد و تولید 5 برابر میشود. یکی از طرحهای اقتصاد مقاومتی، توسعه گلخانههاست. البته گلخانهها معضلاتی دارند که سازه و انرژی و از همه مهمتر بازار از جمله آنهاست، چون محصولات گلخانهای قیمت تمامشده بالایی دارند. گلخانه بهمثابه یک کارخانه صنعتی است که نمیتواند محصول خود را زیر قیمت تمامشده وارد بازار کرده و خود را با کاهش قیمتها هماهنگ کند. برای حل این مشکل سه پیشنهاد ارائه کردیم. سبزی و صیفی بهصورت نشا کشت، بهصورت میکرو آبیاری و در مناطقی که امکان ساخت گلخانه وجود ندارد حداقل مالچ (پلاستیک) روی زمین کشیده شود. شما به جاهای مختلف کشور سر بزنید و ببینید چه تغییرات بزرگی اتفاق افتاده است. کشاورزان از این طرحها استقبال گستردهای کردهاند. پیاز دیگر بهصورت دانهای کشت نمیشود و در آبیاری میکرو بهجای 18هزار مترمکعب، 3هزار و 500 مترمکعب آب مصرف میشود.
بعد از برنج و چغندر سراغ محصولات پر آببر یعنی علوفهها رفتیم. یونجه یک محصول دائمی است که بعد از برنج و نیشکر بیشترین آب را مصرف میکند و دومین محصول علوفهای پر آب بر ذرت است. ذرتی که ما داشتیم از نوع گروه 700 بود. تعدادی گیاه علوفهای جدید مانند ارزن، ذرت علوفهای و لپن را معرفی کردیم. ذرتهایی را معرفی کردیم که بهجای 150 روز در 90 تا 110 روز به عمل میآیند.
نسخه پایداری کشاورزی
بعد از آن سراغ پایداری رفتیم. نسخه پایداری کشاورزی ایران توسعه کشت کلزا است. فرض کنید کشور ما وابستگی به روغن ندارد و میتواند در تامین 80 درصد در روغن خودکفا باشد. اما باید بین 15 تا 25 درصد سطح زیر کشت غلات به کلزا اختصاص داشته باشد. با انجام این کار عملکرد تولید غلات 20 درصد افزایش پیدا میکند و حاصلخیزی خاک بیشتر میشود ضمن اینکه آفات و بیماریهایی مانند پاخوره و علف هرز که پیشتر به آن اشاره کردم نیز کنترل میشود. طرح دانههای روغنی را هم برای خوداتکایی در تولید روغن و هم برای توسعه پایداری تدوین کردیم.
ما با تمام محدودیتها بسته برنامه را ارائه کردیم. تمرکز این بسته بر افزایش بهرهوری آب و افزایش عملکرد است. در این بسته برای آن 9 محصول برنامه تدوین کردیم. در بخش تولید گندم از تمام کسانی که تجربه و دانش کشاورزی داشتند دعوت کردیم و حاصل کار تالیف کتاب گندم است.
ساماندهی کود یکی دیگر از اقدامهای ما بود. ماده موثره 48 مورد از 60 مورد کودی که در بازار کشور توزیع میشد، صفر بود؛ یعنی ما عملا خاک به مردم میفروختیم. در ساختار جدیدی که برای کود تعریف کردیم با کنار هم قرار دادن بخش خصوصی، تولیدکننده، واردکننده، بخش تحقیقات، تعزیرات و وزارتخانه یک خانواده تشکیل دادهایم. امروز هیچ کودی بدون ماده موثره در بازار وجود ندارد. انصافا بخش کود با تحولات اساسی روبهرو شده و با متخلفان این حوزه بهسختی برخورد شد. کود تا 50 درصد در افزایش بهرهوری تاثیرگذار است چون گیاه باید غذای مناسب بخورد؛ ازاینرو ترکیب کودی عوض شد و عناصری مانند روی، آهن و مواد آلی در آن گنجانده شده است.
افزایش پایداری یك گزاره كیفی است، آیا هدفگذاری كمی هم برای آن انجام شده است؟
دقیقا، علاوه بر همه این اقدامها ظرفیت مناسب پایدار تولید محصولات را تعیین کردیم. اولویت ما خودکفایی نبود بلکه تعیین جایگاه هر محصول مانند گندم و برنج بود. بعد از آن محاسبه کردیم که انجام این طرحها چه تاثیری در امنیت غذایی کشور دارد. با اجرای برنامههایی که توضیح دادم میتوانیم امنیت انرژی غذایی کشور را به 80 درصد برسانیم. ما در محصولاتی که کشاورزان آمادهتر بودند و تکنولوژی فراهمتر بود توفیقات بسیاری به دست آوردیم. من به خیلی از سیاسیون کشور گفته بودم که گندم سادهترین مشکل کشاورزی است و خواهش میکنم این مسئله را بزرگ جلوه ندهید. در تولید شکر، برنج و جو نیز موفقیت داشتیم. در تولید بعضی محصولات هنوز توفیقی پیدا نکردیم. در تولید روغن و پنبه مشکل داریم اما قول میدهم این مشکل حل شود و امسال شاهد تغییرات شگرف در تولید روغن باشیم. کشور امکان خودکفایی در ذرت و برخی دانههای روغنی و برنج ندارد، ازاینرو نظریه کشت فراسرزمینی به میان آمد. بر این اساس باید در کشورهای دیگر زمین تهیه کنیم و حتی کشاورزان داخلی را به این کشورها ببریم تا کشاورزی کنند. من این موضوع را بارها اعلام کردم که اگر 5 کارخانه قند در ایلام و خوزستان بسازیم مشکل شکر حل میشود. با 5 هزار متر میتوانیم 12 هزار تن شکر تولید کنیم. کشت چغندر در همدان، خراسان و اراک در بهار 18 هزار مترمکعب آب میخواهد اما میتوان با یکسوم این میزان در خوزستان شکر تولید کرد.
علاوه بر طرحهایی که برای تولید 9 محصول تدوین کردهایم طرحهای پشتیبان برای مکانیزاسیون، بذر، تدارک و تامین کود و تهیه سم نیز تهیه کردهایم، اما اصل بر مدیریت تقاضای آب است.
پیشفرضها نادرست
ما برنامهها را احساسی تدوین نکردیم. از گذشته تا حال برای برنامهریزیها جدول تهیه میکردیم. من برنامهها را بر اساس ظرفیتهای واقعی تهیه میکنم. تکیه ما بر واقعگرایی بوده است. بخشی از نارسایی در حوزه صنعت است و اصل نارسایی، کمبود تکنولوژی مورد نیاز کشاورزی است. این اهداف آسان به دست نمیآیند اما اگر همه به آن پایبند باشند قابل دسترس است. ما دیگر حق انتخاب نداریم و باید جدا به فکر پایداری کشور باشیم. باید دریاچه ارومیه و کشاورزی ارومیه را همزمان احیا کنیم و هر دو طرف به برنامهها وفادار و پایبند باشند. کشاورزی امری اقتصادی است که بخشهای زیادی بر آن اثر میگذارند. بهعنوان مثال اگر میخواهیم صادرات داشته باشیم باید اول مشکلات صادراتی که ربطی به کشاورزی ندارند، حل شود. کشور ما با همین وضعیت کمآبی در خیلی از محصولات ظرفیت صادرات دارد. شاخصهای اندازهگیری کشاورزی، سوال از مسئولان این بخش نیست بلکه جامعه و بازار گویای این شاخصها هستند. برای واردات میتوانید به گمرک مراجعه کنید و قیمت و کیفیت را هم در بازار میتوان سنجید.
تبعیت کشاورزان از برنامهها
سیاست جدیدی که در رابطه با کشاورزان در پیش گرفتیم این است که به تشکلهای کشاورزی رسمیت تصمیمگیری و مشارکت دادیم. ما هیچ تصمیمی را بدون حضور تشکلها و نهادهای مدنی کشاورزان نمیگیریم. بنیادی را برای گندمکاران تشکیل دادیم که در نوع خود بینظیر است. بخشهایی از نارساییهایی که در مورد تبعیت نکردن کشاورزان وجود داشت بهوسیله همین تشکلها حل شده است. امروز دیگر علف هرز در مزارع کشور وجود ندارد و بخش عمده آن بر دوش بنیاد گندم است. این رویه در دیگر طرحها نیز انجام میشود، مثلا در زمینه مکانیزاسیون، تراکتورسازی، کمباینسازی و تولیدکننده ادوات عضو کمیته هستند. همچنین در بذر تمام اختیارات به انجمن بذر محول شده و برای آنها صندوق تاسیس شده است. به بانک کشاورزی اعلام کردم نامه انجمن بذر بهمنزله نامه من است. نمیگویم دولت ناتوان است اما رابطه دولت با مردم اداری است. کشاورزی از 6 صبح تا 12 شب در زمین کشاورزی؛ مساجد و در جلسات خانوادگی انجام میشود اما یک کارمند نهایتا از 8 صبح تا 2 بعدازظهر حضور دارد. مردم حرف همدیگر را بهتر میفهمند و قبول میکنند. تشکلها و نهادهای مردمی کشاورزی رسمیت پیدا کردند و مستقیما در حضور وزیر محترم گزارش میدهند. همچنین مجمع دارند و جلسات منظم برگزار میکنند. هر چقدر این تشکلها آمادگی داشته باشند اختیارات به آنها داده میشود.
ما بر نهادههای تکنولوژیمحور متمرکز هستیم و مسائل تجاری تحت کنترل ما نیست. ما بذر خوب و باکیفیت میخواهیم که همه آن را در کشور نداریم. پس باید با موسسات خارجی ارتباط برقرار کنیم.
دانشبنیانی یکی از ارکان اقتصاد مقاومتی است که در صنعت و کشاورزی معانی متفاوتی دارد. خیلیها معتقدند دانش انتقال یافتنی نیست بلکه اکتسابی است. تکلیف دانش در بخش کشاورزی چیست؟
دانش در بخش کشاورزی قابل انتقال است. بیشترین دانش ما در گندم است اما پشتوانه همه این دانش دو موسسه تحقیقات بینالمللی هستند. موسسه تحقیقات سیمیت در مکزیک و مرکز بینالمللی تحقیقات مناطق خشک که قبلا در حلب بود و به لبنان منتقل شده. ارقام بذری مانند چمران، فلات و قدس که داخلی نبوده و از طرف این موسسات تامین شدند، واقعا در تولید گندم انقلاب به پا کردند. ما بذرها را میگیریم و تطبیقپذیری آنها را با شرایط آب و هوایی کشور میسنجیم و استفاده میکنیم. اینطور نیست که فکر کنیم میتوانیم مستقل تحول ایجاد کنیم. متاسفانه منابع برای تحقیقات در کشور نداریم. نهادهای تحقیقاتی کشور باید مورد حمایت مالی قرار گیرند و تحقیقاتشان هدفمند شود یعنی مشکلات اولویتدار را در بازه زمانی مشخص مورد تحقیق و بررسی قرار دهند و برای این مشکلات راهحل ارائه کنند. انتظارات از موسسات تحقیقات در برنامههای اقتصاد مقاومتی بهطور دقیق مشخص شده است و نسخه دهساله پیش روی موسسات است. افزون بر این باید از تحقیقات بخش خصوصی حمایت کرده و در مواردی باید دولت را محدود کنیم. در همین راستا اولین شرکت تحقیقاتی گندم را تاسیس کردیم. آنچه بخش خصوصی میتواند انجام دهد نباید توسط دولت انجام شود.
کشاورزان باسواد
ممکن است مقداری در بینش با هم اختلافنظر داشته باشیم. دوستان ما کشاورزان را خیلی بیاطلاع حساب میکنند. من معتقدم کشاورزان ایران از سواد دانشی خوبی برخوردارند. فرض کنید واردات بذر خیار ممنوع شود. در این صورت کشاورزان بهصورت قاچاق با صرف هزینههای بسیار بیشتر این بذر را وارد کشور میکنند. ما موظفیم هیچ انحصاری برای مصرفکننده ایجاد نکنیم. مسئولان تحقیقاتی میگویند آنچه ما داریم را باید به کشاورزان بدهیم اما من این نظر را ندارم. کشاورز بهعنوان یک شهروند و مصرفکننده تکنولوژی باید حق انتخاب داشته باشد. من با مشورتها سعی میکنم امضای خود را دقیق کنم اما نمیتوانم ادعا کنم که تصمیمم 100 درصد درست است. باید یک ویترینی از امکانات را در اختیار کشاورز قرار دهیم تا خود انتخاب کند. من با انحصار موافق نیستم چون معیار ما در فضای تحقیقاتی با معیار کشاورز در عمل متفاوت است. ما در شرایط تحقیقاتی کمآبی و کمکودی و تراکم نداریم و در منطقه حاصلخیز ایستگاه تحقیقاتی درست کردهایم اما کشاورز این شرایط ایدهآل را ندارد، پس او بهتر میتواند تشخیص دهد که چه بذری مناسب است. باید قبول کنیم همه فعالیتهای ما بازارمحور شود.